واقعیت درمانی در مدارس


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



علاقه مند به طرح چه مطالبی دراین وبلاگ هستید؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 586
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1



مهم تر از کرامت انسانی است. سه: من رسالت و وظیفه اخلاقی، خانوادگی و....دارم که به هر وسیله ای که شده از دیگران آدم بهتری بسازم. این سه باور شالوده ی اصلی " روانشناسی کنترل بیرونی" است که اساساً تمام دنیا را تحت حاکمیت خود قرار داده است. چگونه با استفاده از "تئوری انتخاب " در خانواده به ویژه در پرورش فرزندان از بسیاری از مشکلات ارتباطی پیشگیری کنیم؟ .بهترین فرصت ما برای برقراری رابطه ی خوب در تمام زندگی مان کانون خانواده است .اگر می توانستیم بر میل به کنترل یکدیگر غلبه کنیم ،کانون خانواده های ما بسیار مستحکم تر از آنی می بودند که اکنون هستند. چه رفتارهایی رابطه مرا با دیگران علی الخصوص فرزندم تخریب می کند؟ هفت رفتار مخل رابطه: 1. انتقاد 2. سرزنش 3. غُر غُر 4. شکایت( اعتراض) 5. تهدید 6. تنبیه ( طرد و قطع رابطه) 7. باج دادن هفت رفتار سازنده که باید جایگزین عادات مخرب سازیم. 1- گوش دادن2- حمایت3- تشویق 4- احترام 5- اعتماد 6- پذیرش 7- گفتگوی همیشگی برای حل اختلاف به جای آنکه مدام به فرزندم بکن و نکن بگویم به یک روش جدید و مؤثر توجه نمایید. 4 سؤال وجود دارد که به شکل ها وفرمت های متفاوتی از فرزندتان میتوانید بپرسید. مثلاً او در حال دعوا کردن با خواهر و یا برادرش است. یا در حال پرخاشگری با شماست. یا در حال تقلب در مورد انجام تکالیف است. اولین سؤال این است خواسته" چه می خواهی ( خواسته ات چیست؟) سؤال دوم؛عمل: برای رسیدن به خواسته ات چکار می کنی؟ سؤال سوم؛ خود ارزیابی آیا این کار مؤثر است؟ سؤال چهارم؛ انتخاب های دیگر: چه کار مؤثر دیگری می توانی انجام دهی؟. مثال فرزندتان با برادرش دعوا و مشاجره می کند. اولین سؤال را با لحنی آرام می پرسید. از برادرت چه می خواهی؟ با گریه یا عصبانیت می گوید: من می خواهم او دست به وسایل من نزند. سؤال دوم برای رسیدن به خواسته ات چکار می کنی؟ می خواهی او دست به وسایلت نزند و تو برای اینکه وسایلت را برندارد چکار کردی؟ (یادتان باشد او سعی خواهد کرد از پاسخگویی طفره برود. برای رفتارش دلیل تراشی کند و شما سعی کنید او را در مسیر پاسخ گویی به سؤال ها قرار دهید. لذا جواب می دهد با لگد او را زدم. سؤال سوم؛ خود ارزیابی را می پرسید؟ آیا این کار مؤثر است؟ آیا با این کار تو به خواسته ات می رسی؟ ( می توانید موضوع را بار دیگر خلاصه کنید که تومی خواهی برادرت دست به وسایلت نزند بعد تو این خواسته را با زدن انجام می دهی؟ آیا این کار باعث می شود دیگر او به وسایلت دست نزند؟) او می گوید: نه و بعد ادامه می دهد او پوست کلفت شده و هر چه کتک می خورد نمی فهمد؟ شما سؤال چهارم را می پرسید؛ آیا به جای زدن انتخاب های دیگری می توانی داشته باشی؟ اجازه بدهید خودش به جای زدن گزینه های دیگر را پیشنهاد کند و در این بین شما هم می توانید پیشنهاد بدهید. مثلاً بگویید بجای زدن با او مهربانانه حرف بزنی و بخواهی اگر وسیله ای را خواست از تو اجازه بگیرد. سایر گزینه ها این 4 سؤال شاید به ظاهر ساده باشد اما به واقع مغز او را فعال می کند تا دست از رفتار تکراری بردارد و کارهای جدید انجام دهد. به موضوع ذیل توجه کنید: یک زندگی نامه در پنج فصل: فصل اول: از خيابان عبور مي كنم، چاله ي بزرگي در پياده رو حفر كرده اند. در چاله مي افتم، سرگشته و درمانده ام. تقصير من نيست. مدت زيادي طول مي كشد و من با مرارت و زحمت زياد از چاله بيرون مي آيم. فصل دوم: از خيابان عبور مي كنم، چاله ي بزرگي در پياده رو حفر كرده اند. وانمود مي كنم كه آن را نديده ام. دوباره در چاله مي افتم. نمي توانم باور كنم كه دوباره در همان چاله افتاده ام. اما اين تقصير من نيست. و اين بار نيز مدت زيادي طول مي كشد تا راه بيرون آمدن را پيدا كنم. فصل سوم: از خيابان عبور مي كنم، چاله ي بزرگي در پياده رو حفر كرده اند. آن را مي بينم. باز هم در آن مي افتم ... اين يك عادت شده است. چشمانم باز است، مي دانم كجا هستم. تقصير خودم است(خودم اشتباه كردم). بلافاصله از چاله بيرون مي آيم فصل چهارم: از همان خيابان عبور مي كنم، چاله ي بزرگي در پياده رو حفر كرده اند. از كنارش مي گذرم. فصل پنجم: تصميم مي گيرم از خيابان ديگري عبور كنم. و از خيابان ديگر به سلامت عبور مي كنم. به نظر شما چرا ما چندین بار در چاله های زندگی می افتیم و مدام آن را تکرار می کنیم وبا عبارت " تقصیر او بود" سلب مسئولیت می کنیم؟ چرا این برادر سالها با هم دعوا می کنند وآب از آب تکان نمی خورد و همواره دو ناراضی داریم. در برخی خانواده ها سالهای مدیدی بد دهنی، دست بزن توهین و امثالهم وجود دارد و چیزی تغییر نمی کند؟ 1- هر کس برای تغییر دنیای بیرونی رفتار می کند. در مثال بالا فرزندتان برای اینکه برادرش را تغییر دهد او را می زند. 2- هنگامیکه ناکام و رنجیده ایم یا درد را تجربه می کنیم، بخشی از واقعیت را انکار می کنیم. پسرتان بدلیل آنکه وسایلش سرجایش نیست رنجیده شده اما شاید بخشی از واقعیت را انکار می کند و آن عدم مدیریت وسایل خود از جمله اینکه وسایلش را در کمدش قرار نمی دهد و آنها را در وسط اتاق رها می کند. 3- هر کس همواره بهترین کاری که در آن لحظه از دستش بر می آید انجام می دهد. به عبارت دیگر اولین گزینه که فرزندتان می تواند انجام بدهد پرخاشگری است. 4- ما همواره از تفاوت بین حالت "لذت" و "درد" آگاهیم، و می دانیم که در هر زمانی در کدامیک از این دو وضعیت هستیم. و همواره تلاش می کنیم به گونه ای رفتار کنیم که فکر می کنیم می تواند درد را کاهش داده و ما را به لذت و خشنودی برساند. به عبارت دیگر فرزندتان می داند در حالت درد است و با این رفتار سعی دارد از آن بکاهد. 5- ما فقط می توانیم رفتار خود را کنترل کنیم، یعنی آنچه خودمان انجام می دهیم. ( کنش و عمل خود) را کنترل کنیم نه عمل یا کنش دیگران را، مگر آنکه خود آنها انتخاب کنند که عمل یا کنش خود را تحت کنترل قرار دهند. فرزند شما با زدن برادرش می خواهد رفتار او را کنترل کند اما با وجود عدم نتیجه تکرار می کند زیرا امید دارد بالاخره مفید فایده افتد. 6- همه ما در 5 نیاز ژنتیک مشترک ایم، اما خواسته های ما (راههایی که آموخته ایم تا نیازهایمان را ارضأ کنیم.) از هر فرد به فرد دیگر متفاوت است. برداشته شدن وسایل شاید از نیاز به آزادی، قدرت یا بقأ ناشی می شود. اما خواسته ها متفاوت است خواسته فرزندتان عدم دست یابی برادرش به وسایلش باشد. ممکن است در فرد دیگر عدم واکنش به این موضوع باشد. به عبارت دیگر از اینکه برادرش از وسایل او استفاده می کند خوشحال باشد و حتی بخواهد دیگران از وسایلش استفاده کنند. 7- آنچه که انجام می دهیم، (فکر و عمل خودمان) احساس ما را تعیین می کنند ( یعنی عملی که در هر موقعیت انجام می دهیم احساس ما در آن موقعیت را شکل می دهند) نه آنچه که دیگران انجام می دهند و یا جهان انجام می دهد یا در گذشته انجام داده است و حتی نه آنچه که خود ما در گذشته انجام داده ایم. به عبارت دیگر فرزندتان با زدن برادرش احساس بد پیدا می کند و یا با عدم جمع آوری وسایل در خود احساس بد ایجاد می کند. ممکن است بگوید من آدم بدبختی هستم چون همه به وسایل من دست می زنند. به عبارت دیگر جهان خارج را مسئول موضوعات خود بداند. 8- انعطاف پذیری مساوی با توانمندی است. ( هر چه انعطاف پذیری بیشتر داشته باشیم، برای دستیابی به لذت و رضایت مندی و اجتناب از درد و رنج در معرض فرصتهای بیشتری قرار می گیریم. افرادی که فاقد انعطاف در دسترسی به خواسته ها هستند از درد بیشتری بهره مند خواهند بود. به عنوان مثال اگر فرزندتان فقط خواستار عدم دسترسی برادرش باشد و هیچ انعطافی نشان ندهد درد بیشتری را خواهد برد. 9- هر کسی در تمام احوالات و هر آنچه انجام می دهد مسئول است و بنا براین باید مسئولیت آنچه انجام می دهیم را بپذیریم و پاسخگوی خود و دیگران باشد. فرزندتان در قبال رفتارش یعنی زدن مسئول است و هیچ توجیهی پذیرفته نیست. یا اگر پدری تنها راه برخورد با رفتار نامطلوب فرزندش را توهین و تنبیه می داند نسبت به رفتارش مسئول است و هیچ توجیهی برای گزینش رفتارش قابل پذیرش نیست. 10- هر رفتاری، هزینه دارد. هزینه برخی رفتارها کم و برخی ها بسیار هنگفت است. ما بطور دائم و گاهی نیز به خطا و از روی اشتباه این هزینه ها را برای خود اولویت بندی می کنیم. گاهی ما یک میلیارد پول را برای یک کیلو طلا می دهیم و گاه دیگر برای خرید یک کیلو پنبه چنین هزینه ای را پرداخت می کنیم. به عبارت دیگر باید توجه کنیم برای یک انتخاب چقدر خودمان یا دیگران هزینه عاطفی، روانی و... خواهند داد. مثلاً هزینه کتک زدن برای فرزندتان وبرادرش چیست؟ داشتن احساس رنجش، درد عاطفی، احساس گناه، ایجاد فاصله روانی و .... هزینه این انتخاب است. یا والدینی که فرزندان خود را تحقیر می کنند هزینه خواهند داد از جمله احساس حقارت در فرزند، ایجاد فاصله روانی و..... 11- هر رفتار جدیدی، سطح فشار و استرس روانی ما را افزایش می دهد. وقتی قرار میشود فرزندتان به جای پرخاشگری کار دیگری انجام دهد سطحی از فشار روانی را تجربه خواهد نمود و برخی از افراد برای عدم تجربه کردن این سطح از استرس رفتار قدیمی را تکرار می کنند. 12- ما بر اکثر رخدادهایی که در دنیای پیرامون اتفاق می افتد هیچ کنترلی نداریم، اما تقریباً بر چگونگی فکر و عمل خود برای پاسخ دادن به آنچه در دنیای پیرامون ما اتفاق می افتد، کنترل داریم. بنابراین اغلب بر احساساتمان نیز کنترل داریم. ما بر وقوع زلزله هیچ کنترلی نداریم زیرا این حرکت طبیعی است و ما قبل و بعد از وقوع مسئول هستیم که یکی از آنها بهینه سازی ساختمان هاست. ما نیز نمی توانیم رفتار دیگران را کنترل کنیم به عنوان مثال اگر فرزندتان می خواهد وسایلش محفوظ بماند، خود مسئول جمع آوری آنهاست. ممکن است بگوید من نمی خواهم وسایلم را جمع کنم و او هم حق ندارد به آنها دست بزند. این به معنای رسیدن به خواسته توسط کنترل دیگران است حال آنکه ما فقط بر رفتار خودمان کنترل داریم. 13- قضاوت های ارزشی، انتقاد و یا تهدید و تنبیه و تحقیر همواره باعث ایجاد خطا (درد) در طرف مقابل شده لذا در تربیت فرزندان جایگاهی ندارد. 14- هر گاه کفه ترازوی خواسته ها یا کفه داشته ها در تعادل قرار می گیرند، فرد احساس خشنودی و لذت می کند، هر گاه کفه ها از تعادل خارج شوند، احساس ناکامی و درد می کند. با چه رفتاری اسباب ناخشنودی خود یا دیگران را فراهم می سازیم؟ 1- شما می خواهید دیگری (فرزندتان، همسرتان و....) کاری را انجام بدهند که خود اونمی خواهد ومعمولاً از طرق مختلف ( به طور ضمنی و یا علنی) سعی می کنید او را مجبور کنید که آنچه شما می خواهید را انجام دهد. به عنوان مثال فرزندتان را مجبور می کنید غذایی را که دوست ندارد به اجبار شما بخورد. 2- فرد دیگری تلاش می کند شما را مجبور به انجام کاری کند که شما نمی خواهید. به عنوان نمونه فرزندتان شما را با اصرار یا هر ترفند دیگری نظیر گریه و زاری وادار می کند وسیله ای را که شما صلاح نمی دانید تهیه کنید مانند خرید موبایل. 3- تو و دیگری هر دو تلاش می کنید تا یکدیگر را مجبور به انجام کاری کنید که نمی خواهید. شما به زور فرزندتان را وادار می کنید لباسی را که شما می گویید بپوشد او هم شما را وادار می کند اسباب بازی را که شما نمی خواهید برایش تهیه کنید. 4- شما خود را مجبور کاری می کنید که برایتان دردناک و یا حتی غیر ممکن است. این روش در بین افراد آنقدر متداول است که گاه شناسایی آن سخت می شود. مثلاً خودتان را وادار می کنید شب ها بیدار باشید و مطالعه کنید در حالیکه کمبود شدید خواب دارید و بیدار ماندنتان هم ضرورتی ندارد. یا اینکه خودتان را مجبور می کنید تمام کارهای فرزندتان را انجام دهید درحالیکه خودش توانمندی انجام این کار را دارد. چگونه می توانیم به کودکان بیاموزیم که برای خودشان فکر کنند. فکر کنید در روز چند بار لازم می بینید که به بچه هایتان بگویید که چه کار نکنند و یا به آنها تذکر می دهید که چگونه کاری را انجام دهند یا کاری را تمام کنند؟ برای والدین تعداد بکن و نکن ها بالغ بر 50 مرتبه در روز است. با بکار گیری فنونی که آمزش داده می شود تقریباً هر یک از 50 بار می تواند فرصتی باشد که به آنها بیآموزیم که خوب فکر کنند. واقعاً زحمت زیادی نمی خواهد تنها کار لازم این است که به جای تذکر و استفاده از عبارات توصیفی، دستوری و انتقادی از راهکار " پرسشی" استفاده کنیم. بسیاری از بچه ها ترجیح می دهند که مستقیماً به آنها گفته شود که چه کاری بکنند یا نکنند برای اینکه معمولاً فکر نکردن برای فهمیدن آنکه چه چیز لازم است انجام شود، آسانتر است. اما وقتی که به آنها نشان دادیم که از فکر واندیشه شان استفاده کنند و اینکه شما روی قدرت آنها حساب می کنید، انگاه به تدریج می فهمند که بیش از آنی که خود تصور می کنند، توانمند، متفکر ومسئول اند و این ها مفاهیمی است که به رشد عزت نفس و احترام به خویشتن آنها کمک شایانی می کند. چند نمونه عملی: فرزند شما سفره میز یا میز غذا را چیده است ولی قاشق و چنگال را فراموش کرده است. در چنین شرایطی می توانید بگوئید یادت نره که قاشق چنگال را هم ببری سر سفره و یا قاشق چنگال را فراموش کردی؟ که به جای آن بهتر است بپرسی؟ آیا چیز دیگری هم هست که برای تکمیل سفره یا میز غذا لازم است بیآوری؟ مثال دیگر دو تا از بچه ها با هم دعوا می کنند شما می توانید بگوئید هر دو تان بروید توی اتاق هاتون.و یا بهتر است بگویید که: دعوا و ضد وخورد توی خونه ما جتیز نیست برای اینکه به او بفهمانی از دست اوعصبانی هستی چه کار دیگری می تونی انجام دهی؟ مثال دیگر فرزنتان وسایل مدرسه اش را ساعتها در وسط پذیرایی رها می کند شما می توانید انضباط انضباط یعنی تجربه یادگیری مثبت، بر اساس ارزشیابی شخصی( خودسنجی) . انتخاب پیامدها بنیان گذاشتن برنامه انضباطی بر پایه پیامدهای بیرونی هرگز رفتارهای نامطلوب را تغییر نمی دهد. به عنوان مثال وقتی فرزندتان با برادرش دعوا می کند او را تنبیه کنید و او را در اتاقش محبوس کنید. رفتار زمانی تغییر می کند که فرد برای کسی که پیامدها را چیده است احترام قائل باشد و یا برای چیزی که از دست می هد، ارزش قائل باشد و یا برای چیزی که از دست می دهد، ارزش قائل باشد. ( به عنوان مثال بداند دیر حاضر شدن در مدرسه پیامد عدم بهره گیری از ساعت تفریح است. پیامدهای طبیعی در برابر پیامدهای منطقی پیامد منطقی نوعی اعمال کنترل بیرونی است و بر روی کسانیکه کار میکند که کمترین نیاز را به آن دارند. برای افراد نیازمند باید تا جای ممکن از پیامدهای طبیعی استفاده کرد. حقوق و مسئولیت بین حق ومسئولیت رابطه مستقیم وجود دارد. هرجا حقی تعریف شده است مسئولیتیهم وجود دارد. در ذیل به برخی از آنها اشاره شده است. به عنوان مثال وقتی فرزندتان میگوید باید بچه های مدرسه به من احترام بگذارند. شما میگوید درست است در قبال آن تو به دیگران احترام می گذاری؟ برخی از بچه ها با دوستانشان در کمال بی احترامی برخورد می کنند ولی انتظار دارند به آنها احترام قائل شود. من حق دارم که....... من مسئولیت دارم که..... به من احترام گذاشته شود. با احترام به دیگران برای خودم احترام کسب کنم. در امنیت باشم. کاری کنم یا به گونه ای رفتار کنم که در امنیت باشم. خودم را آزادنه و بدون ترس بیان کنم. اجازه بدهم که دیگران هم خودشان را بیان کنند. یاد بگیرم. آماده باشم و بخواهم که واقعاً یاد بگیرم. تفریح کنم. یاد بگیرم که بطور سالم تفریح و لذت ببرم و به دیگران هم اجازه دهم که از بودن در مدرسه لذت ببرند. کسی مرا اذیت نکند. من هیچ کس را اذیت نکنم. کسی مرا نزند. من کسی را نزنم. کسی مرا هول ندهد من کسی را هول ندهم. چطور می توانیم یک رابطه معقول با نوجوان ایجاد کنیم؟ یکی از کارهاییکه برخی از والدین انجام می دهند این است که روی نقطه جساس وانفجاری نوجوان دست بگذارند. یعنی تجاوز به شأن ومنزلت او از طریق رفتار کردن با او به عنوان یک کودک. هیچ چیزدردناکتر از این نیست که وقتی شما به شدت تلاش می کنید تا یک بزرگسال باشید، با شما مانند یک کودک رفتار شود. برای نوجوان خیلی خجالت آور است که والدین به شما زنگ بزنند و آنها را چک کنند، در حالیکه دوستان دیگر (حداقل در ظاهر و آنگونه که وانمود می کنند) خودشان راهشان را انتخاب می کنند و خود تصمیم می گیرند. همه نوجوانان بروشنیمی دانند که بط.ر کامل امن خواهند بود و هیچ اتفاق بدی برایشان نخواهد داد. وقتی والدین به آنها می گویند "توهنوز" به اندازه کافی تجربه نداری و آنها فریاد می زنند که اگر هر جایی که می خواهم بروم یا هر کاری که می خواهم انجام دهم مانع می شوید پس کی و چطور تجربه کسب کنم؟ همه اینها را شنیده ایم که نوجوان می گوید: همه دوستانم اجازه دارند که "اینکار را بکنند" تنها شما هستید که والدین سخت گیرید و گیر می دهید. شما به من اعتماد ندارید. من می دانم چطور از خودم مراقبت کنم شما هرگز نمی گذارید من جایی بروم. آنها با بحث و جدل مشابهبه مصاف والدین می آیند. سئوال این است که چطور می توانیم یک رابطه معقول با نوجوان ایجاد کنیم. رابطه ای که شأن ومنزلت هر دو حفظ شده و این دغدغه والدینکه "سلامت و امنیت" نوجوانان است نیز برطرف شود. چرا که والدین نگران چیزهایی که احتمال می رود، در بیرون برای بچه ها اتفاق بیفتد و از طرف دیگر چیزهایی که هرگز در ذهن خطور نمیکند ولی رخدادش محتمل است. بهترین گزینه آنست تا جایی که ممکن است به خواسته هایش بله بگویید و با او موافقت کنید. این پیشنهاد در نگاه اول بنظر می رسد که ما کارت عبوری را برای نوجوان صادر می کنیم که برای ارضأ نیازها و خشنودی اش هر کاری می خواهد بکند نه اینگونه نیست چرا که بعد از بله گفتن به او یک کلمه کوچک دیگر متعاقبش می آید به نام "بشرطی که" پیشنهاد این است که به جای گفتن "نه" ...چون و "نه" به خاطر اینکه تا جای ممکن اظهار نظر خودتان را اینگونه شروع کنید: بله بشرط اینکه ....بله اگر با اینگونه برخورد شما مسئولیت فکر کردن به رفتار مناسب را بر عهده خود نوجوان می گذارید. این نکته را باید یادآور شد که هر چه زودتر شما از این تکنیک استفاده کنید، فرزند شما در خصوص تصمیم های پاسخگو = مسئولیت پذیرانه بیشتر و زودتر خواهد آموخت، لازمنیست تا سن 13سالگی بایستید. بله به شرطی که را می توان در تمام موقعیت ها بکار گرفت تا کودک را به سمت مسئولیت پذیری هدایت نمودتا مسئولیت پذیری هدایت نمود تا مسئولانه فکر و عمل کند. با احساس مسئولیت به عنوان مثال از شما می پرسد: می شه بعد ازظهر با دوستانم بروم باشگاه پینگ پنگ بازی کنم؟ شما و او می دانید که این درخواست نیاز به هزینه( پول) و اینکه شما باید احتمالاً او را ببرید وبیآورید، بنا براین چه لزومی دارد که بگوئید "بله" در حالیکه می دانید قادر به پرداخت هزینه نیستید یا وقت بردن او را ندارید؟ و یا بدون تفکر نه بگویید و با او جر و بحث کنید. به جای گفتن نه چون پول ندارم یا وقت ندارم تا تو را برسانم بگوئید: بله اگر بتوانی راهیپیدا کنیکه هزینه اش را تأمین کنی و راهی که خودت بتوانی برویو برگردی، چون من این کارها را باید امروز انجام دهم . اگر قرار باشد من برسانمت ، قادر نخواهم بود که کارها را تمام کنم.حالا ببین چطور می تونی ترتیب کارها را بدهی. حالا به جای جر و بحث و آه و ناله و یا التماس و در خواست و وقت تلف کردن ، به اوفرصت می دهید تا یک بزرگسال جوان باشد که طرح و برنامه بریزد، مذاکره و تلاش می کند که فرایندهای حل مسأله را تمرین کند و مسئولیت امور را بپذیرد. اگر شما به عنوان اولین اقدام خود می گفتید نه ، زمان زیادی طول می کشید تا او متوجه شود که اینگونه عمل کنید ، به او کمک می کنید تا مسئولیت چیزهایی که می خواهد را مد نظر قرار دهد. این باعث می شود که گاهی اوقات او حتی به خودش زحمت نمی دهد که در خصوص بسیاری از مسائل سئوال کند چرا که از قبل در خصوص آن فکر کرده و تصمیم می گیردکه " آیا درخواست آن چیز به اندازه کارها و وظایفی که بابت اش باید انجام دهد ارزشمند است یا خیر. با این وجود اگر که بابت کارهایی که شما از او انتظار دارید انجام دهد او شروع به وعده و وعید کرد ، یعنی قول داد حتماً چک کنید تا واقعاً به وعده اش عمل کند و چنانچه نکرد، به او بگوئید که دفعه بعد چنانچه بخواهد مذاکره کند، شما تنها چیزهایی را می پذیرید که او بتواند قبل از اینکه کاری برایش بکنید او وظایف و وعده خودش را عملی سازد. حساب و کاکا برادر. شما می توانید از این تکنیک بله اما برای بسیاری از امور منزل استفاده کنید.  مرا به کتابخانه می رسانی می خواهم برای درسم....  بله اگر کمک کنی که کارهایم را تمام کنم یا بخشی ازآنها را انجام دهم. مثلاً آشپزخانه را مرتب کنم، میز غذا را بچینم، لباس های کثیف را توی ماشین بیندازی، تختخواب را مرتب کنی. (ترجیحاً کاری که او بتواند برای کسی غیر از خودش انجام دهد) اگر اینکارها را بکنی آنوقت من وقت اضافه خواهمداشت که تو را به کتابخانه ببرم. آنگاه او دیگر فرض نخواهد کرد که شما می توانید غذایتان را سرپا بخورید تا بزور زمانی برای خودتان پیدا کنید. نیازهای بشری : هر یک از ما دارای پنج نیاز اساسی و ژنتیک هستیم. این نیازها از بدو طفولیت در ما شکل می گیرد و رفتار ما به منظور ارضأ نیازهای ماست. ما انتخاب می کنیم که هر یک از نیازها را چگونه ارضأ کنیم. حجم نیازها در عین جهانی بودن با هم متفاوت است. ظرف نیاز با هم متفاوت است و قدرت آنها هم با یکدیگر تفاوت دارد چرا؟ چون ظرف نیازها متفاوت است. به عنوان مثال نیاز به بقاء در یک فرد بالاتر است، در حالیکه در فرد دیگر نیاز دیگر بالاست. اول باید آگاه شد که نیازها چیست و با چه وسیله می توانیم آنها را پر کنیم. نمی توان نیاز را کم کرد، ولی می توان هشیارانه با نیازها برخورد نمود. می توان نیاز را به رسمیت شناخت، ولی فرد آن را قربانی می کند تا به نیاز دیگری برسد فرد این را انتخاب کرده است. البته باید توجه داشت بین قربانی کردن نیاز توسط خودمان و دیگری تفاوت وجود دارد. گاه ما اجازه ارضأ نیازی را در فرزندمان نمی دهیم و نیاز او را قربانی یک نیاز خودمان می کنیم. به عنوان مثال نیاز به آزادی فرزندمان به دلیل نیاز به قدرت و یا بقأ (امنیت) ما قربانی می شود زیرا اگر به او آزادی دهیم خودمان احساس عدم امنیت و یا عدم اقتدار می کنیم لذا به هر خواسته منطقی اش هم نه می گوییم و او به خاطر ارضأ نیاز به عشق و تعلق ممکن است در حال حاضر کوتاه بیآید، اما در آینده طغیان کند و قصد جبران آن را داشته باشد. پس به عبارت دیگر مسائل و تعارضات ما از شیوه ارضأ نیاز ما و فرزندمان ناشی می شود. و مهندسی بین نحوه برآورده کردن نیازها به نحوی که به خودم ودیگری آسیب نزند رسالت ماست. آگاهی از نیازها بزرگترین آزادی را به ما می رساند. گاهی اوقات نیازهای خودم با هم تعارض پیدا می کند که باید انتخاب کنیم. نیازها دارای سه سطح پایین – متوسط و بالاست. نیازها شامل بقأ ( مسکن، مالی، امنیت)، عشق و تعلق، قدرت و پیشرفت، آزادی و تفریح است. 1-نیاز به بقاء survival (نیاز فیزیو لوژیک) نیازها جنسی احساس امنیت، نیاز به غذا، مسکن، پوشاک که با پول بدست می آید. 2- نیاز به تعلق و عشقbelonging) & love) فرد بداند کسی او را دوست دارد و او هم کسی را دوست دارد. باور دارد که من برایش مهم هستم. نیاز به توجه، دیده شدن، نیاز به تأیید و نیاز به ارزش و احترام است. 3-قدرت: نیاز به توانمندی و ارزشمندی و مؤثر بودن– پیشرفتpower-self Worth)) معنایش کنترل دیگران هست. نیاز به قدرت و پیشرفت نیاز به برتری جویی و رشد و نمو است.اعتماد به نفس – خود ارزشمندی ما مثل درخت می مانیم وقتی ریشه می کنیم پویا هستیم، اگر رشد نکنیم با یک باد از پا در می آییم. 4-آزادی، استقلال و خودمختاری(freedom) نیاز به بیان خود، توانایی و اختیار داشتن برای انتخاب. برخی از افراد شکل پذیر نیستند. نیاز به اینکه برای خودت تصمیم بگیری (تمام بدبختی ما اینست که ما صلاح دیگران را می دانیم و بهتر از خودشان صلاحشان را می دانیم( هیچ کس در جامعه جهانی آزادی مطلق ندارد، ما یک آزادی غیر صد در صد داریم. 5- تفریح و بازی (fun) تفریح باید دائماً باشد نه یک بار و مقطعی. در روابط انسانی تفریح مهم است. نسبت به نیازها آگاه نیستیم ولی می دانیم نیاز داریم تفریح کنیم. تفریح به خاطر دستمزدی است که از یادگیری می گیریم از تفریح نباید غفلت کرد. 1- .آیا بین نیازهای شما و فرزندتان اختلاف وجود دارد؟ 2- .لیست اختلاف بین شما و فرزندتان را بنویسید. 3. اختلاف بین نیازها را تا کنون به چه شیوه ای پر نموده اید؟ 4. آیا زندگی را محل بده بستان می دانید یا محل شراکت؟ 5. چقدر انتظار دارید دیگری تغییر کند؟ (بین صفر تا ده نمره دهید.) 6. آیا آنچه می خواهید تغییر کند قابل تغییر است یا غیر قابل تغییر؟ 7 آیا انتظار دارید دیگران تغییر کنند یا خودتان هم آماده تغییر هستید؟ 8 انتظار دارید فرزندتان این نیازها را چگونه پر کند؟ 9. آیا این انتظار منطقی است؟ 10.( پیشنهاد) انتخاب جدید شما چه می تواند باشد؟ 11- به هریک از نیازهای خود بین صفر تا یک نمره دهید: 12-به نظر شما نمره فرزند شما در هر یک از نیازها چند است؟ نیاز نیاز خودم برآورده شده نیاز فرزندم برآورده شده تفاوت نیازها بقأ عشق و تعلق قدرت و پیشرفت آزادی تفریح


منیره کردلو مسئول مرکز مشاوره صبا تمام سعی خود را برای برخورداری شما از مشاوران و روانشناسان مجرب نموده و آماده عقد قرارداد با مدارس دوایر دولتی و غیر دولتی می باشد.

:: موضوعات مرتبط: واقعیت درمانی , ,
:: برچسب‌ها: واقعیت درمانی ,
:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : منیره کردلو
ت : یک شنبه 10 آذر 1392
مطالب مرتبط با این پست
» واقعیت درمانی در مدارس
» چگونه با تئوری انتخاب از مشکلات پیش گیری کنیم؟
» واقعیت درمانی (روانشناسی مثبت گرا و امید) را بشناسیم.
» مثبت اندیش
» رابطه ما و فرزندانمان بر چه اساسی رقم می خورد؟
» چرا ما رفتار می کنیم؟
» واقعیت درمانی گلاسری
» واقعیت درمانی (روانشناسی مثبت گرا و امید) را بشناسیم.
» چگونه با فرزند رابطه برقرار کنیم ؟
» چرا دیگران در کنار شما احساس خوبی ندارند؟
» چرا والدین در تربیت فرزندان خود احساس رضایت نمی کنند؟
» واقعیت درمانی (روانشناسی مثبت گرا و امید) را بشناسیم.
» ويژگي افراد مسئوليت‌پذير
» شگفتی چشم
» در انتخاب ها به چه چیز توجه کنیم؟
» آیا ما افسردگی را انتخاب می کنیم؟
» ده اصل که زندگی را دگرگون می سازد.
» چکار کنیم تا با دیگران رابطه پایداری داشته باشیم؟
» واقعیت درمانی
» آیا ما محصول محیط و ژنتیک هستیم یا محصول انتخاب هایمان؟
» چرا هریک از ما به شیوه خاصی عمل می کنیم؟
» چند سؤال جدی و پاسخ کوتاه به آنها با توجه به رویکرد تئوری انتخاب
» واقعیت های زندگی
» کنترل درونی
» آموزش تئوری انتخاب در مرکز مشاوره صبا
» چه کسانی در دنیای مطلوب ما جا دارد؟
» واقعیت درمانی
» واقعیت درمانی و روانشناسی مثبت گرا
» واقعیت درمانی و روانشناسی مثبت گرا 2
» گلسر و تربیت فرزند
» واقعیت درمانی و تربیت فرزند
» چگونه با استفاده از "تئوری انتخاب " در خانواده به ویژه در پرورش فرزندان از بسیاری از مشکلات ارتباطی
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» واقعیت درمانی و تربیت فرزند
» واقعیت درمانی و تربیت فرزند
» واقعیت درمانی و تربیت فرزند
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» تئوری انتخاب و تربیت فرزند
» واقعیت درمانی و تربیت فرزند
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');