عشق مجازی و حقیقی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



علاقه مند به طرح چه مطالبی دراین وبلاگ هستید؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 586
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1



 بدين گونه هر شش دفتر مثنوي با حکاياتي منظوم پر ميشوند. گاهي حکايتي به حکايت ديگر وصل شده و گاهي دو ميان با يک يا چند قصه کوتاه قطع ميشوند. حکايات مثنوي با اندرزهاي اخلاقي، مباحث فلسفي، مفاهيم عرفاني، اشارات مذهبي و تاريخي و بالاخره ضرب المثل ها و بذله گويي ها زينت مييابند. شيوه حکايت نويسي منظوم به مولوي اجازه ميدهد که نه تنها مفاهيم عرفاني را عامه پسند نمايد بلکه خود را از گزند فتنه جويان و تکفير مفتيان در امان نگاه دارد. براي تأمل در مفهوم عشق مولوي دو حکايت از مثنوي او را انتخاب کرده ام: يکي حکايت "پادشاه و کنيزک" که سرآغاز همه ي حکايات است و ديگري حکايت "کنيزک و خر خاتون" از دفتر پنجم. اولي بيشتر جنبه الهي دارد يعني ضرورت اطاعت از مرشد را نشان ميدهد و دومي بيشتر جنبه زميني يعني ضد زن آن را. 
در حکايت اول، پادشاهي در حين شکار، خود شکار ميشود اما نه توسط جانوري که به دست کنيزي در شاهراه. عشق موجب ميشود که جايگاه شاه و کنيز دگرگون شود. به قول شاعر: 
شد غلام آن کنيزک جان شاه 
پس در آغاز داستان با دو تمثيل از عشق روبرو هستيم: از يک طرف عشق به رابطه بين شکارچي با شکار مانند ميگردد که در آن شکارچي به دام افتاده است و از سوي ديگر به رابطه بين شاه با کنيز که در آن پادشاه به صورت غلام کنيز درآمده است. در اولي کشتن و در دومي بنده کردن و در هر دو عاشق بازنده است. پس از مدتي کوتاه کنيز رنجور ميشود. هر دوايي که طبيبان به کار ميبرند تاثير معکوس ميگذارد. طبيبان بي آبرو ميشوند و پادشاه مأيوس پابرهنه به مسجد ميگريزد و در حال گريه به خواب ميرود. پيري در خواب به او بشارت ميدهد که فردا با طبيبي الهي روبرو خواهد شد. شاه شادمان از خواب مي جهد. او ديگر انسان قبلي نيست به قول شاعر: "بود مملوک کنيزک شاه شد" 
شاه در اثر اين تحول روحي يکي از بندهايي را که در آغاز داستان بدان مبتلا شده ميگشايد و از يوغ بندگي رهايي مييابد. او پيروز ميشود زيرا از علم پزشکي نوميد ميگردد و به علم دين پناه ميآورد. از دنيا ميبرد و به خدا روي ميآورد. در اين راه راهنماي او طبيب الهي است. وصف طبيب الهي ما را متقاعد ميکند که با کسي اگر نه خود پيغمبر لااقل همپايه ي او روبرو هستيم. او چون محمد که بنابر روايت هميشه ابري به بالاي سر داشته به "آفتابي در ميان سايه" همانند ميشود. شاه خطاب به طبيب ميگويد: 
اي مرا تو مصطفي من چون عمر
از براي خدمتت بندم کمر 
آنگاه جاي کنيز را طبيب مرشد ميگيرد: 
گفت معشوقم تو بودستي نه آن 
در اين جا مولوي حکايت خود را قطع مي کند و تحت عنوان مقوله ي ادب به توضيح رابطه مريد با مرشد و خدا ميپردازد، ادب يعني: گستاخي نکردن در مقابل خدا و حيا داشتن از مرشد طريقت. سزاي بي ادبي، مکافات الهي است. 
بني اسرائيل ناشکري کردند و گرفتار مصيبت گشتند. به قول شاعر: 
بي ادب تنها نه خود را داشت بد 
بلکه آتش در همه آفاق زد 
نظريه ي ادب مولوي در واقع همان خرافه ي قديمي مکافات است: 
ابر برنايد پي منع زکات 
وز زنا افتد وبا اندر جهات 
هر چه بر تو آيد از ظلمات و غم 
زان ز بي باکي و گستاخي است هم 
بنابر اين عشق به مرشد مستلزم اطاعت بي چون و چرا از اوست. 
حال مقدمات گسستن بند دوم فراهم ميشود. شاه بايد خود را از دام کنيز شکارچي آزاد کند و اين کار فقط به کمک طبيب الهي ممکن است . او ديگر بنده ي کنيز نيست ولي هنوز کشته اوست. اما طبيب براي اينکه شاه را از اين بند رها سازد نخست بايد کنيز رنجور را شفا دهد. طبيبان زميني در اين کار موفق نشدند زيرا: 
بي خبر بودند از حال درون 
او علت رنجوري کنيز را درمييابد ولي به پادشاه نميگويد. 
تن خوش است و او گرفتار دل است 
گرفتاري دل همان عشق است و مولوي آن را چنين توصيف ميکند: 
علت عاشق ز علتها جداست 
عشق اسطرلاب اسرار خداست 
***


منیره کردلو مسئول مرکز مشاوره صبا تمام سعی خود را برای برخورداری شما از مشاوران و روانشناسان مجرب نموده و آماده عقد قرارداد با مدارس دوایر دولتی و غیر دولتی می باشد.

:: موضوعات مرتبط: عشق , ,
:: برچسب‌ها: عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 302
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : منیره کردلو
ت : دو شنبه 5 اسفند 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');