اضطراب به سه بخش کم، متعادل و زیاد دسته بندی می شود. اضطراب کم موجب رکود و عدم رشد می شود. مثلاً دانش آموزی که کاملاً بی خیال است ودرس نمی خواند و یا پدری که نسبت به موضوعات مالی خانواده بی خیال است و دست بکار نمی شود.

اضطراب متعادل موجب رشد می شود زیرا فرد احساس عدم رشد و عدم کمال می کند لذا مضطرب می شود.به این نوع اضطراب رشد گفته میشود.

رابطه بین به یاد آوردن خدا و کمال یافتگی در چیست؟ اگر انسان لفظاً خدا را یاد کند، فقط ذکر زبانی است ولی اگر در هر مرحله از کمال آن مرحله را بدست بیآورد، متذکر به حق شده است. بدون آنکه ذکر زبانی داشته باشد.

در تقسیم بندی دیگر اضطراب دو تقسیم دیگر دارد. اضطراب رشد و اضطراب امنیت.

اضطراب رشد زمانی است که کاری انجام نمی دهید و بخشی از وجود انسان که نیاز به رشد دارد، دچار اضطراب می شود. به عنوان نمونه قرار است خودتان را برای یک ازمون آماده کنید ولی امروز و فردا می کنید و یا قرار است برای تغییر مقطع تحصیلی مثلاً ارشد اقدام کنید اما تعلل می کنید. اضطراب رشد نیز باید در حد متعادل باشد و اگر از تعادل خارج شود، آسیب فراوان وارد می کند و زندگی پر استرسی تجربه خواهد شد. به یاد داشته باشید اگر اضطراب رشد نیز از تعادل خارج شود به ظاهر اضطراب رشد تلقی می شود اما گاه نیاز به قدرت و یا احساس حقارتی است که با رشد پوشش داده شده است. به نام رشد به کام حقارت. این موضوع در مسایلی نظیر شهرت ورزی، مال اندوزی، علم اندوزی (تؤام با تخریب و آسیب های روانی) است. به عبارت اخری حرص و احساس حقارت شدید به شکل نیاز به رشد نشان داده می شود. تشخیص این دو نیاز به دقت و واکاوی دقیق دارد. به عنوان نمونه مراجعی که مداوم از این کلاس و دوره به کارگاه و دوره دیگر می رفت در طی روان درمانی معلوم شد در لایه های بسیار پایین روان احساس شدید حقارت و شکست حل نشده شکل گرفته است و با مکانیسم جبران و با پوشش نیاز به رشد پی گیری می شود.

تشخیص اعتدال و زیاده روی در اضطراب رشد

هر گاه اصرار در پی گیری موضوعی به همراه شدت و قوت وجود داشته باشد، ردپای موضوعات ناهشیار نمایان می شود. در این خصوص می توان به پی گیری بدون حساب و کتاب خواسته اشاره نمود به نحوی که تعقل وجود ندارد.  به عنوان مثال فرد تمام تلاش خود را صرف شهرت یا قدرت می کند، بدون آنکه پشتوانه تعقل وجود داشته باشد. به مثالی توجه نمایید برای آنکه در کاندیتوری فلان منصب پذیرفته شود، حاضر است تمامی آدم ها را زیر پای خود به هلاکت برسد اما آن منصب را بدست آورد. در حالیکه در اضطراب رشد شدت و حدت بدون تعقل وجود ندارد. پس هر جا رد پای اصرار بدون پشتوانه عقلی و شدت دیده شد احتمال اینکه این نیاز با اضظراب رشد نمایان شده وجود دارد حال آنکه زیر این ماسک موضوعی روانشناختی دیگر وجود دارد.

اضطراب امنیت زمانی است که فرد در صدد انجام کاری است و چون شروع هر کاری با تغییر حالت و دگرگونی همراه است، فرد تحمل پذیرش این مقدار اضطراب را ندارد. به عنوان نمونه یکی از مراجعین می گفت بیش از ده سال است که لباس تازه نخریده ام زیرا از اینکه بروم بازار و لباسی را پسند کنم دلشوره و اضطراب می گیرم لذا فعلاً قید خرید را زده ام. اگرچه نیاز به خرید هم دارم. یا فردی سالهاست قرار تغییر وضعیت دهد مثلاً خانه ای را بخرد و یا بفروشد اما به دلیل عدم تحمل اضطراب امنیت اقدام خاصی نمی کند. در چنین شرایطی فرد با اضطراب رشد مواجه میشود که چرا اقدام عاجلی نمی کند. به هر حال ایجاد موازنه بین این دو اضطراب نیاز به هشیاری و بصیرت دارد.